گروه اندیشه: یکی از دشوارترین مباحث، بررسی نسبتا دقیق ابزارها، اهداف، عاملان، حاملان، و حامیان یک روش تغییر و مخالفان آن و تبدیل آن به یک خط مشی به منظور گذار از وضع موجود به وضع مطلوب ممکن است. چنین بررسی ای است که نشان می دهد وزن نیروهای مدعی، چه اندازه است و در ارتباط با اهداف، تا چه اندازه مجهز به ابزار و در نهایت واقع بین هستند. بحث های معطوف به «چه باید کرد» و درست تر «چه می توان کرد»، به ویژه آن جا اهمیت می یابد که خط مشی گذاران در گذار، به ویژه زمانی روند رو به رشد خواهند داشت، که مساله اصلی، یا مسایل اصلی را به درستی احصاء کرده، و برای حل آن ها متوسل به نقطه عزیمت ها و خط مشی های ساده یا مرکب و همچنین برنامه ریزی های ساده و مرکب پیچیده مبتنی بر عقل سرد شوند. در سلسله مطالبی که از نظرتان می گذرد، دکتر محمدمهدی مجاهدی به عمد با قلمی سرد و نه گرم، با تدوین نظرات خود، با عنوان «افق گشایی جامعه، سوگردانی حکومت؛ تمهیدی سلبی و ایجابی» تلاش کرده، برای عبور ایران از شرایط سخت حاضر،هدف تامین افزایش خیرات عموم برای مردم و کاهش هزینه ی آن را صورتبندی کند. او بر این اساس دیدگاه های خود را با دانشگاهیان، و نخبگان به اشتراک گذاشته، تا از خلال گفت و گو، گفتمان فهم مساله اصلی و تلاش برای حل آن را فربه شود. او در کوتاه ترین بیان، هدف خود را «احیای میانه روی، بازیابی فضیلت دوراندیشی» ذکر می کند. مجاهدی می نویسد: « بسیاری از ناظران و عاملانی که هنوز به داوری روشنی درباره ی راه های رقیب و بدیل برای حل مسایل مبرم کشور نرسیده اند، انتظار دارند بدانند جز راه حل های انقلابی و همه جانبه، چه راهی برای حل مسایل باقی مانده است. نوشته ی حاضر ناظر بر این نگرانی هاست.»
***
راه حل هایی به جز راه حل های انقلابی
دربرابر دگرگونی خواهی انقلابی و دربرابر تحول طلبی همه جانبه یا اساسی و دربرابر سرکوب جامعه، پرسش «چه باید کرد؟» سر بر می آورد. هواداران انقلاب یا تغییرات همه جانبه یا اساسی منتقدان شان را به پاسخ گویی این پرسش فرامی خوانند. گاهی حامیان ایده ی انقلاب یا دگرگونی همه جانبه یا اساسی حتی برای شنیدنِ نقدهای مخالفانِ خود، این شرط را پیش می کشند که اول مخالفان باید راه حل بدیل خود را عرضه کرده باشند.
به تعبیر دیگر، یکی از استدلال هایی ضمنی که به نفع پی گیری ایده ی انقلاب یا دگرگونی های همه جانبه یا اساسی (چه خشونت بار، چه مسالمت آمیز) می آورند این است که وقتی مخالفان هیچ راه حل بدیلی ندارند، پس راهی جز پی گیری انقلاب یا دگرگونی های همه جانبه یا اساسی باقی نمی ماند و بنابراین باید این راه ها را آزمود. بماند که این انتظار و توقع، البته خالی از غفلتی و عاری از تغافلی نیست؛ مگر انقلاب یا پی گیری دگرگونی های همه جانبه پیش تر بارها از بوته ی آزمون، سیاه رو بیرون نیامده اند؟
گذشته از این گروه ها، بسیاری از ناظران و عاملانی که هنوز به داوری روشنی درباره ی راه های رقیب و بدیل برای حل مسایل مبرم کشور نرسیده اند، انتظار دارند بدانند جز راه حل های انقلابی و همه جانبه، چه راهی برای حل مسایل باقی مانده است. نوشته ی حاضر ناظر بر این نگرانی ها است.
پرداختن به مساله اصلی با عقل سرد
نگارنده عامدانه مقید است این متن را با قلمی گرم و انگیزشی ننویسد و نکوشد تا عواطف و احساسات خواننده را برانگیزد. از این رو، دربرابر جاذبه ی سخنان آتشین و لحن انقلابی که متاسفانه مد روز شده است، آگاهانه مقاومت می کند. برای کسانی که به هر علتی، نمی خواهند یا نمی توانند متن های ناآشنا و استدلال های غیرمنتظره یا سرد و تحلیلی را نقادانه و هم دلانه بخوانند، و بنابراین، احتمالاً، حوصله ی همدمی با این متن را ندارند، همین جا پاسخ مفصل این متن به پرسش «چه باید کرد؟» را در کوتاه ترین بیان خلاصه می کنم: «احیای میانه روی، بازیابی فضیلت دوراندیشی.»
«میانه روی» کجا ایستاده است؟
اگر در فضای قطبی شده ی امروز، با لحنی طعن آلود و زبانی نسنجیده، این موضع و امثال آن را «وسط بازی» می خوانند، باکی نیست، هرچند، مخالفان با این نام گذاری، احیاناً از این نکته ی مهم غفلت می کنند که میانه روی همیشه و همه جا، و قطعا این جا، حاکی از نشستن در «میانه ی هندسی» میان دو موضع دیگر نیست، بلکه حاصل فراز گرفتن از یک تراز مباحثه/کنش و ایستادن بر ترازی انتقادی است، ترازی انتقادی برای تغییر و ارتقای صفحه یا فضای مباحثه/کنش، صفحه یا فضایی از مباحثه/کنش که بر زبَرِ مواضع قطبی شده ی موجود گشوده می شود، آن هم با این بینش که هیچ یک از این مواضع قطبی که با بیان قطعی و زبان جزمی عرضه می شوند، آشکارا نه توانی چندان برای تحلیل و توصیف وضع موجود دارد و نه توانشی عیان برای تغییر آن به نحوی که خیرات عموم مردم ایران بیشتر و با هزینه ی کمتر تامین شود.
به تعبیر دیگر، میانه روی و دوراندیشیْ یک موضع در نقطه ی میان دیگر مواضع نیست، بلکه ایستاری است که با در انداختن نقدی متقارن و متقابل میان مواضع قطبی شده ی جاری، می کوشد کنش /مباحثه ی جاری را به صفحه و ترازی فرازین ارتقا دهد. وانگهی، به پاس ادب نقد و برای گشوده خواستن فضای گفت وگو و هموار ساختن مسیر جست وجو، مخالفان می توانند دست کم موقتا و تا اطلاع ثانوی این ایستار را به نام خودش بخوانند، یعنی همان میانه روی و دوراندیشی؛ هیچ گاه برای طعن و طرد دیر نیست. مساله به هر تقدیر فراتر از ادب نام گذاری است؛ مساله ی ایران و مسوولیت روشنفکران و دانشگاهیان و کنش گران در قبال آن چه بر ایران می رود و در افق های رویت پذیر به چشم می آید، امروز چنان خطیر و فوری است که این دست طعن ها و تعریض ها نباید مانع بیان صریح و صادقانه ی تشخیص مساله و راه حل های محتمل بشود.
فراخوانی به نیروهای ایران دوست برای حل مساله
غبارآلودگی فضا و هم اجمالی که در این تعبیر هست، شاید سبب شود گرد ابهامی گرداگرد «احیای میانه روی، بازیابی فضیلت دوراندیشی» را فرا گیرد و حدس های شتاب زده و داوری های ناروایی درباره ی این تعبیر برانگیزد. هم چنین، شاید این بیان سرد و مجمل نزد خواننده ی بی حوصله ای که دیری است سر و دل و جان و دست و پایش با وعده یا دعوت هیچ جریان سیاسی متعارف کشور نمی شود، تداعی گر برخی پاسخ های تکراری و راه های طی شده ی این یا آن جریان سیاسی باشد.
یا حتی با بدفهمی بیش تر، محتمل است برخی خوانندگان نابردباری که خیال دگرگونی های بزرگ و انقلابی ذهن و ضمیرشان را آکنده است، این پاسخ کوتاه را با دعوت به بی عملی، فرصت طلبی، عافیت اندیشی، جریده روی، سازش کاری، یا مسوولیت ناپذیری اشتباه بگیرند؛ حاشا و کلّا! نگارنده امیدوار است که خواننده ی دردمند و بردبار و هوشیاری که با این متن همراه می شود، دریابد که این متن فراخوانی است به سوی گونه ای خاص از کنش های فعالانه و حل مساله ای برای احیا و اعمال «عاملیت فعال و موثرِ» (agency) نیروهای ایران دوست.
دعوت به همراهی هم دلانه با سه داوری
نگارنده امیدوار است خوانندگان بردباری که هوشمندانه و مسوولانه و ایران دوستانه، دشواری گفت وگوی نقادانه و هم دلانه و حل مساله ای با این متن را بر خود هموار می کنند، دست کم با سه داوریِ کمینه همراه شوند؛ یکی این که مضمون و مدعای این متن در دورترین نقطه ی ممکن از دعوت به بی عملی، فرصت طلبی، عافیت اندیشی، جریده روی، سازش کاری، یا مسوولیت ناپذیری ایستاده است.
دو دیگر، این متن خواننده را به سوی هیچ یک از راه های طی شده و نسخه های آزموده فرا نمی خواند. و سه دیگر، محتوای این متن هرچند پاسخی مستقیم به این پرسش نمی دهد که «چه باید کرد،» ولی می کوشد شرایطِ امکانِ ساختنِ پاسخ های عملی و معتبر و مفید و موثر را برای آن پرسش بیان کند.
به دور از داعیه های پرهیاهو
با این حال، این متن دست کم متواضعانه تر، و چه بسا واقع نگرانه تر، از آن پرورده شده است که نسبتی، سببی یا نسبی، با آن ژانری از بیانیه های پرمدعا و داعیه های پرهیاهوی سیاسی داشته باشد که می خواهند اصول اساسی یک نظام ایده یال و/یا چارچوب سیاسی یک نظام جایگزین را ترسیم کنند و مخاطبان را به تحمل هزینه های نقد و عینیِ تخریب نهادها و نهاده های اجتماعی و تغییر ساختار سیاسی و سپس برپایی یک نظام ایده یال رویایی یا خیالین فرا بخوانند.
برخی چهره ها و گروه های سیاسی، با اعلام اصلاح ناپذیری رژیم سیاسی موجود، به ضمیمه ی این تشخیص که نظام سیاسی موجود دیری نخواهد پایید، صلای تغییر نظام سیاسی یا تغییر قانون اساسی در داده اند. از آن میان، هریک شیوه ای را برای ترسیم چشم اندازی از رژیم سیاسی جای گزین آزموده است. مواضعی از متن حاضر دربرگیرنده ی نقد مستقیم یا غیرمستقیم همین نسخه ها ست.
پاره هایی از متن پیوست هم متضمن نقدهایی غیرمستقیم بر همین نسخه ها ست هم از راه در انداختن نقد اصولی (from first principles) و هم از راه پیش کشیدن نقد زمینه محور (contextual) درباره ی مقدمات و مدلولات و عوارض و لوازم و ملازمات آن ها.
216216
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "چه راهی برای ایران باقی مانده ؟ / فراخوان به نیروهای ایران دوست" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "چه راهی برای ایران باقی مانده ؟ / فراخوان به نیروهای ایران دوست"، کلیک کنید.